درحاليكه نخستين متهم مدتها قبل دستگير و اعدام شده بود، دومين نفر نيز به دام افتاد و حالا با تأييد حكم اعدامش در ديوانعالي كشور در يك قدمي چوبه دار قرار گرفته است.به گزارش همشهري، رسيدگي به اين پرونده از آبانماه سال 92با شكايت دختري 15ساله و والدينش در پليس آگاهي آغاز شد. دختر نوجوان گفت كه روز قبل 2پسر جوان او را بهعنوان مسافر سوار خودروي پرايدشان كرده و او را مورد آزار و اذيت قرار دادهاند.
او ادامه داد: آن روز عصر ميخواستم به خانه بروم و در خيابان سوار پرايدي سفيد رنگ شدم. 2پسر جوان سوار پرايد بودند. بعد از طي شدن مسافتي راننده مسيرش را به سوي بزرگراه امام علي تغيير داد و همان موقع جواني كه كنار راننده نشسته بود به صندلي عقب آمد و با چاقو شروع به تهديد كرد. شيشههاي عقب پرايد دودي بود و هيچكس ما را نميديد.
پسر جوان من را مورد آزار و اذيت قرار داد. دختر نوجوان ادامه داد: هرچه به آنها التماس ميكردم كه رهايم كنند فايدهاي نداشت و در ادامه 2پسر جوان جايشان را با يكديگر عوض كردند و در نهايت من را كنار بزرگراه آزادگان از ماشين بيرون انداختند. آنطور كه دختر نوجوان ميگفت در لحظه آخر توانسته بود شماره پلاك خودروي متهمان را ببيند و همين سرنخ باعث دستگيري يكي از متهمان شد.
او در بازجوييهاي اوليه به آدمربايي و آزار و اذيت دختر نوجوان با همدستي دوستش اعتراف كرد و گفت: روز حادثه درحاليكه همراه دوستم موادمخدر مصرف كرده بوديم دختر نوجوان را سوار خودرويمان كرديم و او را مورد آزار و اذيت قرار داديم و من از دوستم اطلاعي ندارم.
دومين متهم به مكاني نامعلوم گريخته بود و هيچكس از مخفيگاهش اطلاعي نداشت. در اين شرايط متهم در دادگاه كيفري محاكمه و به اتهام آدمربايي و تجاوز به عنف به اعدام محكوم شد. اين رأي مدتي بعد در ديوانعالي كشور نيز تأييد و سرانجام جوان متجاوز مهرماه امسال به دار مجازات آويخته شد. با وجود اجراي حكم درخصوص نخستين متهم اما پرونده همچنان باز بود تا اينكه در روز اجراي حكم نخستين متهم، مأموران توانستند متهم ديگر را كه در خانه پدرياش مخفي شده بود دستگير كنند. او مدتي قبل در شعبه پنجم دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي بابايي محاكمه شد.
متهم دست داشتن در ربودن و آزار دختر نوجوان را انكار ميكرد و سعي داشت خودش را نجات دهد. او گفت: من و دوستم بر سر معامله موادمخدر با يكديگر اختلاف داشتيم و او براي انتقامگيري پاي من را به اين پرونده باز كرده است. در اين مدت چون با خانوادهام اختلاف داشتم در دماوند زندگي ميكردم و وقتي فهميدم همدستم بازداشت شده فكر كردم جرمش قاچاق موادمخدر است.من بيگناهم. با وجود انكارهاي متهم از آنجا كه همه مدارك و شواهد عليه او بود، قضات دادگاه وي را به اعدام محكوم كردند. متهم به رأي دادگاه اعتراض كرد و پرونده به ديوانعالي كشور فرستاده شد. اما سرانجام قضات ديوان اين حكم را تأييد كردند تا متهم در يك قدمي چوبه دار قرار گيرد.
نظر شما